... تو خوب بودنش که کوچکترین حرفی نیست...، راستی راستی خوب آدمیه... اصلاً برای اینکه خودش به این و اون برسه از هیچ فداکارییی روگردون نیست...، اینها درست... ولی...، نمیدونم متوجه هستی یا نه؟... خوب بودنش هم فقط به درد خودش میخوره... داستان اون گاوهرو میدونی دیگه... میگن گاوی بوده که پونصد کیلو یونجه میخورده و پنج سیر شیر میداده، تازه اونم با لگد میزده و میریخته... اونم عین همین گاوهس... باور کن من از برادرم بیشتر دوستش دارم... حیف که یه خورده حسوده!... پس تو هم متوجه شدی...! خیلی حسوده...، به نزدیکترین رفقاشم حسودی میکنه... نمیدونم منظورمو میفهمی یا نه؟... چرا؟... من هم منظور تو رو خوب میفهمم... منم خیلی دوستش دارم...، یعنی یکی از اون اشخاص معدویه که من بهش واقعاً علاقه دارم...، میتونم بگم که حتی از برادرم بیشتر دوستش دارم.
21
ادامه مطلب...
داستان های پند آموز
21ادامه مطلب...
صفحه قبل 1 صفحه بعد